شیرکاکائو!!!
هدی: مامان جون، شیرکاکائو می خوام. ( مادرم شیرکاکائو رو ریختن توی لیوان و بهش دادن.) هدی: این طوری؟؟؟ مامان جون: پس چه طوری؟ هدی: لیوان رو برام بذار توی سینی! (مادرم براش گذاشتن توی بشقاب.) هدی: این که سینی نیست! مامان جون: عزیزم این لیوان کوچیکه، سینی لازم نداره. هدی: نه، بذار توی سینی! (مادرم لیوان رو گذاشتن توی سینی ملامین.) هدی: نــــــــــــه، از اون سینی ها که مامان جون خدیجه اون شب گذاشت جلوی مهمون!!! مامان جون: چشـــــــــــــم! (گذاشتن توی سینی کریستال و براش گذاشتن روی زمین.) هدی: نــــــــــــه، برام بذار روی میز. مامان جون: بچه، میریزی روی زم...
نویسنده :
خاله فاطله!
12:33