شیرکاکائو!!!
هدی: مامان جون، شیرکاکائو می خوام.
(مادرم شیرکاکائو رو ریختن توی لیوان و بهش دادن.)
هدی: این طوری؟؟؟
مامان جون: پس چه طوری؟
هدی: لیوان رو برام بذار توی سینی!
(مادرم براش گذاشتن توی بشقاب.)
هدی: این که سینی نیست!
مامان جون: عزیزم این لیوان کوچیکه، سینی لازم نداره.
هدی: نه، بذار توی سینی!
(مادرم لیوان رو گذاشتن توی سینی ملامین.)
هدی: نــــــــــــه، از اون سینی ها که مامان جون خدیجه اون شب گذاشت جلوی مهمون!!!
مامان جون: چشـــــــــــــم!
(گذاشتن توی سینی کریستال و براش گذاشتن روی زمین.)
هدی: نــــــــــــه، برام بذار روی میز.
مامان جون: بچه، میریزی روی زمین.
هدی: نه، می خوام روی میز بخورم!!!
سن هدی در زمان این خاطره:
2 سال و 9 ماه
تاریخ:
1 شهریور 1391
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی