شیر دستشویی!!!
خونه ی مهسا (دوستمون) بودیم. زهرا (مامان هدی) هدی رو برد دستشویی. وقتی اومد بیرون، سیاوش (همسر مهسا) گفت: وای چه دختر نازی. چه دختر خوبی. هدی با جدیت به سیاوش نگاه می کرد. سیاوش: دختر من میشی؟ هدی (با همون نگاه عاقل اندر سفیه و لحن کاملا جدّی): چرا شیر دستشویی رو درست نمی کنی؟؟؟ چـــــّکّه میکنه!!! سن هدی در زمان این خاطره: 2 سال و 6 ماه ...
نویسنده :
خاله فاطله!
11:14